پنجشنبه، بهمن ۱۰

کمی آرامش برای زندگیم کافیه...

................

یکشنبه، بهمن ۶


یه وقتایی آدما یه حس هایی دارن اونقدر مبهم و گنگ که با تیکه پاره کردن خودشونم نمی تونن بفهمن این حسِ(...) از کجا اومده و چرا انقدر ذهنشونو درگیر خودش کرده. هی جاش سه نقطه می گذارن و سه نقطه و سه نقطه و سه نقطه... . آخر سر به خودشون می قبولونن که این تلاشی بیهوده ست برای چیزی که قابل توضیح نیست و بی خیال این سه نقطه ها می شن و می رن پیِ روزمرگی هاشون.

................

شنبه، بهمن ۵

Number barred
- Pit A Pat

................

جمعه، بهمن ۴

دقیقن تو همین نقطه، غمی به اندازه ی یه کوه دارم.

................

ببار ای آسمان دیوانه. تو که در پاییز باریدی، چرا حالا، در زمستان نمیباری؟!

................

پنجشنبه، بهمن ۳

چه خوب بود اگر خونه های سیاه رنگِ جدول ها وجود نداشتن. اونوقت می شد اونا رو هر جور که می خوای پر کنی.

................

چهارشنبه، بهمن ۲

شلوغ پلوغیه این چند روزه، فرصتی باقی نگذاشته برای قیل و قال های شبانه.

................

سه‌شنبه، بهمن ۱

گاهی بهونه ی نوشتن می شه همین ایمانی که همیشه هست و تو سخت ترین شرایط به اوج خودش می رسه.

................

دوشنبه، دی ۳۰

یه مشت آرزو دارم...

................

یکشنبه، دی ۲۹

من از اون زنه که هر چی می خوام بهت زنگ بزنم، فقط حرف خودشو می زنه و می گه: "برقراری ارتباط برای شما مقدور نمی باشد" ، بدم می آد.

................

شنبه، دی ۲۸

زن ها فیلم های مستهجن رو به این خاطر تا آخرش نگاه می کنن که امیدوارن حتی در ثانیه های واپسین، مرده با زنه ازدواج کنه.

................

پنجشنبه، دی ۲۶

باز جمعه.. اونم به افق یه شهری که خیلی خیلی دوستش ندارم.

................

چهارشنبه، دی ۲۵

با یه فنجون چای سبز می شه از همه ی استرس امتحانِ فردا به سادگی گذشت.

................

نیستی که ببینی چطور تنهاییم بین لحظه های شلوغ زندگی، تکه تکه خرد می شه...

................

شنبه، دی ۲۱

وقتی یه تصمیم تو زندگیت می گیری، از اون تصمیمای کبری. و بعد همه چیز زیر و رو می شه.  کسی چه می دونه...

................

جمعه، دی ۲۰



................

سه‌شنبه، دی ۱۷

هیهات! هیهات آنچه کردیم بی تدبیر کردیم

................

شنبه، دی ۱۴

زمستون امسال تشکیل شده از یکسری روزهای بی مزه که قطار شدن پشت سر هم و همینطور اسپیل می شن و می رن پی کارشون. دلم لک زده برای تعطیل شدن های گاه و بیگاه و آدم برفی های گنده ی شهرکرد. و اون لباس های پشمیِ رنگارنگی که تو چمدون دارن خاک می خورن.

................

پنجشنبه، دی ۱۲

DRAIN MY BRAIN

................

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

sucscribe to rss