یکشنبه، آذر ۱۰

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ایدوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

................

نمی خوام بشمارم اما انگار شده عادت که تا سر می گردونی، نگات خیره می مونه به برگه های کنده شده روزای گذشته که با سرعت سرسام آوری اومدن و رفتن... کجا هستیم و کجا داریم میریم؟!

................

جمعه، آذر ۸

چقدر خسته ام این روزا...

................

پنجشنبه، آذر ۷

این تقویم دلش مرده انگار...

................

چهارشنبه، آذر ۶

کتابی خواهم نوشت؛ بنام: "عزیزم! من خـر نیستم."

................

دوشنبه، آذر ۴

دو ناتینگ!

................

شنبه، آذر ۲

ماهی تنگ بلور
دریا رو خواب میبینه...

................

جمعه، آذر ۱

الآن حس کسی رو دارم که خدا اون بالا نشسته و داره به ریشش میخنده. بعله!

................

چهارشنبه، آبان ۲۹

- I LOVE U !
- + تازه رسیدیم به پیچیده ترین قسمت ماجرا!

................

یکشنبه، آبان ۲۶

به قول رابرت دنيرو:
All good things come to those who wait

................

جمعه، آبان ۲۴

از اینجا تا اون جا، هر چقدر هم که فاصله زیاد باشه، مرزی نیست.

................

دوشنبه، آبان ۲۰


این روزا تو رو کم میارن...

................

یکشنبه، آبان ۱۹

توی خیابون راه می رم
مـن تنها...خیابون هم تنها
نمی دونم کجا می ره؟!
و همینطور راه مـــــــی رم...

................

شنبه، آبان ۱۸



به جای یک شمع، چند شمع روی کیک می گذارم! مبـادا که یک سال دیگر با یک فوت دود شود ، برود هوا...!!!

................

پنجشنبه، آبان ۱۶

شروع را دوست دارم
چون هنوز اتفاقی نیفتاده؛
می شود آینده نگری کرد
و... پر شد از امید !

................

سه‌شنبه، آبان ۱۴

تو کتابی خوندم خواستن شدنه... دیروز بارون خواستم با بوی کاهگل...

................

دوشنبه، آبان ۱۳

اصلن اگه خودمم نخوام، هوای پاییزی این روزها آدم رو هوایی نوشتن میکنه. پاییز این روزها رو دوست دارم. وقتی پاهام رو روی سنگفرش اون خیابون همیشگی میکشم و خیابون پر میشه از صدای خش خش برگهای افرا که زیر کانورسام له میشن. وقتی که زیر آسمون خاکستری این شهر، دستهامو تو جیب بارونیم میبرم؛ سوت میزنم و زیر لب آواز میخونم.

................

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

sucscribe to rss