تنها چیزی که از ظرف ِ این روزها سر میرود، روزمرگیهای مدام است. نه چیزی برای چسباندن مانده و نه اتفاقی برای قیچی کردن. انگار یک لایهی ضخیم بیحوصلهگی پهن شده روی همهچیز. فقط میشود مثل همین دو نقطه خط ِ صافهای دنیای مجازی فرو رفت توی کاناپهی مخملی ِ جلوی تراس، با نوک انگشتان پا پرده را رقصاند و به روزهای خوب ِ در راه فکر کرد.
................