Bingo جان! این روزها، روزهای Chai Latte و Cheesecakeهای تو است. جان میدهد برای دور هم جمعشدنهای بیبهانه و گپ زدنهای دستهجمعی. اینکه لم بدهیم روی کاناپه، یک پا را بیندازیم روی پای دیگر، گپهای جورواجور بزنیم و گذر زمان را حس نکنیم. لابد، یکجایی میرسد که حرفهای من ته میکشد؛ بعد همینطور که گوشم به شماهاست، یک برش کوچک از Cheesecake را توی دهان میگذارم. طعمش که زیر دندان رفت، یک قلپ از ماگ لبالب Chai Latte را مینوشم و آخرش چشمهای من است؛ که از چشیدن طعمی مطبوع گرد شده. و دوباره، حرف است و لبخندهای مبسوط ناتمام...
................