گرمم است، گرمای اینجا باورنکردنیست. غیر از این، مسئله دیگری وجود ندارد. حالم خوب است، مثل اینکه در هتل باشم، با مُردهای که لبخندش را به من ارزانی داشته، که به ارزانی داشتن آن ادامه میدهد. دلم میخواست در عوض این لبخند، هدیهای تقدیمش کنم. حتمن لازم نیست کلمه باشد. من استعداد نگارش ندارم. این حادثه به نفعام تمام شد حتی خواندن توضیح روی بطری آب معدنی مغزم را از ریگ پُر میکند. دکتر گفت که این مشکل موقتیست، چه موقتی باشد و چه نباشد، من برایت چیزی نمینویسم. ولی برایت تعریف میکنم. بله! تا آخر زمان با تو حرف میزنم. برای حرف زدن حتمن لازم نیست از کلمات استفاده کنی.
کریستین بوبن/ ابله محله
................