اتاق من پر از تابستان است. پر از وعدههای کیف آور و اتفاقات مسحورکننده. پر از ظهرهای جزغاله و خیالی موهوم، که در همه چیز موج میزند. پر از ماگهای آب و گرمای چهل درجه. پر از باریکههای نور و پچپچهای گاه و بیگاه. پر از بالشتهای نرم و ملافههای چروک. پر از چرتهای مقطعی و کتابهایی که هر نیمساعت یکبار ورق میخورد. پر از خوابهای ماورائی، بیکه صدای اضافهای به گوش برسد. پر از تب آهنگهای سلکشن و بوسههای داغ. پر از رخوت و رخوت و رخوت...
................