ماشینم بهترین دوست من است. همینطور دفترم، خانه ام، شهرم. وقتی توی ماشین نشستهام و کسی در کنارم است احساس بسیار راحتی دارم. ما در راحتترین صندلیها هستیم چون چشم در چشم هم نداریم اما در کنار هم نشستهایم. به همدیگر نگاه نمیکنیم و تنها هنگامی این کار را میکنیم که بخواهیم. آزادیم که نه به تندی بلکه به ملایمت به دور و بر بنگریم. پرده بزرگی در پیش رویمان داریم و همینطور دیدهای جانبی را. سکوت سنگین و دشوار بهنظر نمیرسد. هیچکس از دیگری پذیرایی نمیکند. و جنبههای بسیار دیگر. موضوع بسیار مهمتر اینکه ماشین ما را از جایی به جای دیگر میبرد.
عباس كيارستمي
................