بزرگترین حسرت امروز من آنست که آن جوان خوش سیمای ناصری را بیش و پیش از آنکه برادر خود بدانم، پیامبری دانستم. او را در رنج بی پایانش بر فراز صلیب تنها گذاشتم تا از او بتی سازم که به روزگاران، داستانش گویم و به دوران، رنجهایش بستایم...
آندره روبلوف اثر تارکوفسکی
................