حالا که پاییز درنگ نکرده؛ بگذار بین این شبها فاصله بیفتد. خرمالوها از درختان جدا شوند و باران ببارد. من عاشق بوی کاج و کاه گل باران خورده بودم. عزیزی برایمان گفته بود باران که ببارد آدمها امیدوار و عاشق میشوند. کدام باران کدام عشق کدام امید. همه دروغ بود.
................