اتفاقهای خوب یا نمی افتند یا وقتی می افتند، یکدفعه تلنبار میشوند روی هم. حالا توی این روزهای گرم تابستانی مینشینم جلوی مانیتور، درجه ی کولر را به ته اش میرسانم و کلی برای حس های خوبی که
این آقاهه به اینجا داده، ذوق میکنم. اینجا من را یاد "Janathan Livingston Seagull" و "Kite Runner" می اندازد. شاید من هم جاناتان کوچکی باشم و این بالها هم بهانه ای برای خوب پرواز کردنم؛ کسی چه میداند!!!
................